ضمن عرض خالصانهترین درودها و سپاسها در قبال زحمت ارزندهای که در تهیه ویژهنامه قرآن(شماره 28)متحمل شدید، غرض از تسوید، تذکار چند نکته در باب مقاله«نقد و بررسی نظرات مهم در متشابهات قرآن»مندرج در همان ویژهنامه قرآن میباشد.راقم این سطور بر خود واجب دید که برای ادای حق مفسر کبیر قرآن و غواص کم بدیل بحار آن علامه طباطبائی با نقل دقیق و نظر صائب ایشان هم حق مطلب را ادا کند و هم نظریه نویسنده محترم را نقد نماید، و چون عمده بحث ناظر به صفحات 99 و 100 مقاله مذکور است از تفصیل بحث در بخشهای مقدماتی مقاله و باز نمایاندن بعضی ضعفها(از جمله در نقل دقیق سخن علامه پیرامون تشابه)خودداری نموده و بنا را بر اختصار غیر مخل میگذارد. خداوند نویسندگان محترم ویژهنامه و همه جویندگان وادی قرآن را مدد و توفیق عنایت فرماید.
پیش از ورود در بحث، چکیده تفصیل آنچه متعاقبا در قبال نکات پنجگانه مقاله خواهد آمد یادآوری میشود:
1-نظر علامه در باب متشابهات معلوم است و علی الظاهر با آنچه(در خصوص وجود ظاهر و باطن یا قالب و روح برای الفاظ و کلمات)نقل شده تفاوت دارد.
2-تأویل، معنای مشخص و دقیقی در نظر علامه دارد و مختص به آیات متشابهات نیست.
3-نظریه علامه در بسیاری از جهات ابتکاری و بیسابقه است، گرچه بین بعضی بخشهای آن با نظر دیگران که خود یادآور شدهاند، امر را مشتبه و آنها را متشابه جلوه دهد.
4-مقصود از وضع الفاظ برای معانی حقیقی در جای خود تبیین شده است و در مورد متشابهات نظر علامه این نیست که تشابه وصف لفظ باشد بلکه آن را وصف معنی میدانند.و اینکه «ید الله»چیست و آیا مثلا العیاذ بالله خدا دست جسمانی دارد یا ندارد بر همه فرق مسلمین الا مجسمه و حنابله و طایفهای از حلولیه معلوم است.
توضیح اینکه از امام رضا(ع)روایت شده است: «ید»در آیه«ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی» (ص/75)یعنی قدرت و قوت(توحید صدوق، ص 154)و حقیقت لفظ«ید»نزد عرب هم همین است(همچنین در این باره میتوان به روایات جنب و چشم و گوش و زبان خدا از امام صادق(ع)در همان کتاب ص 164 و 167 مراجعه کرد)و یکی از دهها مورد روشنگر بحث در المیزان ج 2/ص 103-104 مذکور است.
5-مسأله بحث از متشابه و محکم اگر چه تلویحا منجر به رد مذاهب تشبیه و تنزیه باشد اما علامه در مقام بیان مراد از متشابه و محکم، به روال معمول و متقن خود، تنها به همین امر پرداخته و در مقام رد مذاهب مذکور نبودهاند.
تفصیل آنچه گذشت:
1-(برای بحث کامل این قسمت ر ک: المیزان ج 3/ص 20-44)به نظر علامه آنچه در آیه 7 سوره آل عمران آمده است که:«هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات»افاده محکم و متشابه را در آیه اول سوره هود«کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر»و آیه 23 سوره زمر «کتبا متشابها...»نمیکند، زیرا در این آیه مقصود خدای تعالی از تعبیر انزال، و نه تنزیل، بیان بعضی از اوصاف مجموع کتاب نازل شده و خواص آن که اشتمال آیات محکمه و آیات متشابههای که با ارجاع به محکمات مفهوم روشنی مییابد بوده است، و احکام محکمات در این آیه اتقان آنها به جهت عدم وجود تشابه در آنهاست.
و تشابه، در تقابل با احکام، در این آیه عبارت از عدم تعیین مراد آیه به مجرد استماع است یعنی شنونده به مجرد شنیدن آیه مراد آن را نمیفهمد بلکه معنی آیه متردد بین این معنی و آن معنی است تا اینکه به محکمات ارجاع داده شود و معنی متعینی بیابد و بواسطه آیه محکمه آیه متشابهه نیز محکمه شود.
اما احکام در آیه اول سوره هود به دلیل ذکر تفصیل بعد از احکام، مراد از آن حالی از حالات کتاب قبل از نزول است و آن وجود واحد و بدون تجزی و تبعض کتاب بواسطه تکثر آیات است و وصف تمام کتاب و اتقان آن قبل از وجود تبعض است به خلاف وصف احکام و اتقانی که برای بعضی آیات به نسبت بعضی دیگر در آیه 7 سوره آل عمران بیان شده است.
و اما متشابه در آیه 23 سوره زمر نیز که وصفی برای جمیع کتاب است یعنی تشابه آیات از جهت نسق واحدی که از بابت نظم جزیل و اسلوب متقن و بیان حقایق و حکم و هدایت به حق، در آنها وجود دارد، و این تشابه با متشابه بودن بعضی آیات در مقابله بین«منه آیات محکمات هن ام الکتاب»با«اخر متشابهات»یکی نیست.و اگر جمیع قرآن هم بجز همین آیه که بلا شک محکمه است متشابه فرض شود باز آنچه ذکر شد درست است.اما اگر کسی بخواهد بر اساس آیه 23 سوره زمر حتی این آیه را متشابه بداند و همه قرآن را به این معنا متشابهه فرض کند تقسیم مذکور در قوله تعالی«منه آیات...»فاسد میشود.
برای مثال آیه«الرحمن علی العرض استوی» (طه/5)آیه متشابهه است اما اگر مثلا به آیه«لیس کمثله شیء»(شوری/11)ارجاع داده شود ذهن مراد آیه اول را تسلط بر ملک و احاطه بر خلق، بدون تمکن و اعتماد بر مکان که مستلزم تجسم و در مورد خدای تعالی محال است، مییابد.یا در آیه«انی ربها ناظرة»(قیامة/23)با ارجاع به آیه«لا تدرکه الابصار»(انعام/103)میفهمیم که نظر، نظر با چشم حس نیست.
در اینکه چرا باید آیات متشابه را به آیات محکم برگرداند، واضح است که تنها ملاک صحیح برای فهم آیات قرآن خود قرآن است که مبین و نور است و اینکه آیه محکمات را ام الکتاب معرفی نمود، خود مستند لزوم این ارجاع است زیرا«ام» به حسب اصل معنی«ما یرجع الیه الشئ»است.
اضافه مینماید که چون در بحث متشابهات پنداشته میشود که آیات متشابهات تنها به مواردی چون دو آیه فوق الذکر برمیگردد باید مثالی دیگر زد.از حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام از تفسیر محکم[و متشابه]سؤال میشود، ایشان میفرمایند:«و اما المتشابه من القرآن فهو الذی انحرف منه متفق اللفظ مختلف المعنی مثل قوله عز و جل«یضل الله من یشاء و یهدی من یشاء»فنسب الضلالة الی نفسه فی هذا الموضع، و هذا ضلالهم عن طریق الجنة بفعلهم، و نسبه الی الکفار فی موضع آخر و نسبه الی الاصنام فی آیة اخری...»(میزان الحکمه، ج 8، ص 99، به نقل از بحار، ج 3، ص 12)
مواضع مذکور در روایت شریفه عبارت است از:
الف:کفار گمراه کنندهاند:آیات متعددی چون:
«و اضل فرعون قومه و ما هدی»(طه/79) «ان الذین یضلون عن سبیل اللّه لهم عذاب شدید» (ص/26)
«و اضلهم السّامری»(طه/85)
«کتب علیه انه من تولاه فانه یضله»(حج/4)
«و قال نوح رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیّار انک ان تذرهم یضلوا عبادک»(نوح/26)
ب:بتها گمراه کنندهاند:«و اجنبنی و بنّی ان تعبد الاصنام رب انهن اضللن کثیرا من الناس» (ابراهیم/36)
و بررسی ضلالت و آیات مربوط به آن صحت مدعا را نشان میدهد، و بر این اساس بسیاری از موارد مشابه در قرآن نیز از آیات متشابهات خواهد بود.اشاره به این نکته بسیار مهم است که از نظر علامه آیه متشابهه مطلق در قرآن وجود ندارد (اندک تأملی دلیل مطلب را نشان میدهد)اما میتوان آیات محکمه مطلق در قرآن یافت(که کم هم نیست)و از سوی دیگر آیهای که از جهتی محکم است با نظر به جهت دیگر متشابه میشود و برعکس، زیرا دو وصف متقابل محکم و متشابه در اکثر آیات قرآن-به این نحو-جاری است.
لازم است برای تکمیل این بخش 16 معنای مختلف از محکم و متشابه که هر یک به دلیلی کامل نیست و تفصیل آن در المیزان(ج 3 ص 32- 42)آمده است به اختصار نقل شود:
1-محکمات آیات سه گانه سوره انعام از 152 به بعد است«قل تعالوا...»و متشابهات آنچه بر یهود مشتبه شد، که حروف مقطعهای است که از آن به حساب جمل، مدت بقاء و عمر این امت را حساب کردند و امر بر ایشان مشتبه گشت.و این نظر را به ابن عباس نسبت دادهاند.توضیحا بنظر میرسد که ابن عباس آیات سه گانه مذکور را از محکمات میدانسته نه اینکه محکمات فقط همان سه آیه باشد.
2-عکس نظر فوق که محکمات را حروف مقطعه و متشابهات را غیر آنها دانسته و این نظر منسوب به ابو فاخته است.
3-متشابه مجمل، و محکم مبین است.
4-متشابهات آیات منسوخه، و محکمات آیات ناسخه است.
5-محکمات آیاتی است که دلیلش واضح است مانند وحدانیت و قدرت، و متشابهات آیاتی که در معرفتش به تأمل و تدبر نیاز است.
6-محکم آیهای است که حصول علم به دلیل جلی با خفی بدان ممکن است و متشابه آیهای است که راهی برای علم بدان نیست چون وقت قیامت.
7-آیات الاحکام محکمات، و متشابهات غیر آن است.(نظر به مجاهد و غیر او منسوب است).
8-محکم آیه است که متحمل بیش از یک وجه تأویلی نمیشود به خلاف متشابه(منسوب به شافعی)و گوئی مراد این بود که محکم آیهای است که ظهور آن در یک معنی است مانند نص یا ظاهری که در ظهور قوی میباشد و متشابه خلاف این است.
9-محکم آن است که متضمن قصه واحد بوده از داستانهای مربوط به انبیاء و امتشان تنها در یک جا بیان دارد ولی متشابه آن است که در سور متعدد آن را تکرار کرده و الفاظ مذکور در آن سورهها با یکدیگر شباهت دارد.که لازم این قول اختصاص تقسیم به آیات در بردارنده قصص است.
10-متشابه آیاتی است که محتاج بیان و روشنگری است به خلاف محکم(منسوب به احمد بن حنبل).
11-محکم آیهای است که بدان ایمان آورده و عمل میشود و متشابه آیهای است که بدان ایمان آورده ولی عمل نمیشود(منسوب به ابن تیمیه)و شاید مراد این بوده که اخبار متشابه و انشائات محکم هستند.
12-متشابهات آیات صفات خاصه اعم از صفات خدا و صفات انبیاء(ع)است(منسوب به ابن تیمیه).
13-محکم آیهای است که عقل بشر به آن راه دارد ولی متشابه بر خلاف آن است.
14-محکم آیهای است که ظاهرش مراد است و متشابه آیهای است که خلاف ظاهرش مراد است و این قول شابع نزد متأخرین از علماء و ارباب بحث است و اصطلاح تأویل به معنی معنی مخالف ظاهر کلام بر این پایه مبتنی است و البته این تأویل با تأویل مذکور در قرآن یکی نیست.
15-محکم آیهای است که بر تأویلش اجماع شده و متشابه آیهای که در آن اختلاف شده است، و گویا مراد امم از این نظر این بوده که مدلول آیه طوری است که نظرها در آن اختلاف میکنند یا نمیکنند.
16-متشابه آیهای است که تفسیرش به دلیل مشابهت با آیات دیگر مشکل است چه اشکال از جهت لفظ باشد یا از جهت معنی.این نظر را راغب ذکر کرده است و ذکر تفصیل نظر وی مناسب است:
آیات به حسب اعتبار به سه دسته تقسیم میشوند:
1-محکم علی الاطلاق 2-متشابه علی اطلاق 3- محکم من وجه، متشابه من وجه.
متشابه به اعتباری بر سه شکل متصور است:1- راهی برای وقوف به آن نیست مانند«وقت ساعت».
2-راه معرفت بدان هست، مانند:الفاظ غریبه و احکام پیچیده.
3-حالت متوسط دو امر فوق که حقیقت آیه را فقط بعضی از راسخان در علم میفهمند و بر بقیه مخفی است.
متشابه را به اعتباری دیگر بر سه وجه میتوان تقسیم کرد:1-متشابه از جهت لفظ تنها 2- متشابه از جهت معنای تنها(مانند اوصاف خدا و یوم القیامه)3-متشابه از هر دو جهت لفظ و معنا.
متشابه از جهت«لفظ»نیز خودداری تقسیمات ذیل میباشد.
1-تشابه در الفاظ مفرد، 2-تشابه در کلام مرکب.
الفاظ مفرده نیز خود بر دو قسم است:1- بدلیل غرابت، همچون«یزفون»2-بدلیل مشارکت، چون«ید».
تشابه در کلام مرکب نیز بر سه قسم است:1- به دلیل اختصار کلام همچون«و ان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء»2-بسط کلام چون«لیس کمثله شیء» که لیس مثله شیء در نظر عادی اظهر بنظر میرسد 3-نظم کلام چون«انزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا قیما»که قیما متأخر از و لم یجعل له عوجا آمده است.
آخرین تقسیمبندی مربوط به متشابه از هر دو جهت لفظ و معنا است که قابل تقسیم به پنج قسم میباشد:1-از جهت کمیت همچون عموم و خصوص، مثل:«اقتلوا المشرکین»2-از جهت کیفیت مانند وجوب و استحباب، مثل:«فانکحوا ما طاب لکم»3-از جهت زمان، مانند ناسخ و منسوخ، مثل:«اتقوا الله حق تقاته»4-جهت مکان یا اموری که آیه در مورد آن نازل شده است چون«و لیس البر بان تأتوا البیوت من ظهورها»5- از جهت شرطی که فعل بدان صحت یا فساد مییابد، همچون:شروط نماز و نکاح.
تقسیمبندی فوق گرچه ابتکاری است اما به جهت تعمیم متشابه به موارد شبهات لفظیه و عموم و خصوص و غیر اینها با متشابه مذکور در آیه 7 سوره آل عمران نمیخواند.اما میتواند الهام بخش تقسیمبندی مشابهی در باب آیات محکم و متشابه باشد که خود نیاز به یک تحقیق وسیع دارد.
تأمل در آنچه گذشت و تدبر در آیه«فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله»شکی در صحت نظر علامه پیرامون متشابهات باقی نمیگذارد.
2-(برای بحث کامل ر ک:المیزان ج 3/ص 44-55)تأویل در نظر علامه نه قول قدمای مفسرین است که تأویل را تفسیر(به معنی مراد از کلام)میدانند و طبعا مراد از تأویل در این حالت معنی مراد از آیه متشابهه است و نه نظر متأخرین که تأویل را معنی مخالف ظاهر لفظ میدانند و نه نظر دیگرانی که تأویل را معنیی از معانی آیه-که جز خداوند، و نیز راسخان در علم آن را نمیدانند-میدانند که در عین حال این معنی خلاف ظاهر لفظ نیز نیست و نه نظر ایشان با قول چهارمی که تأویل را امر عینی میداند یکی است.
در قول چهارم تأویل از قبیل معانی مراد از لفظ نیست بلکه امر عینی است که اعتماد کلام بر آن است و بر این اساس تأویل کلام انشائی چون امر و نهی را مصلحتی که موجب انشاء حکم و تشریع است میدانند، مثلا تأویل«اقیموا الصلوة» را حالت نورانی خارجی که در نفس مصلی پیدا میشود و او را از فحشاء و منکر دور میسازد میدانند.و تأویل کلام خبری اگر اخبار از گذشته باشد نفس حادثه واقعه در گذشته میدانند مانند آیات مشتمل بر اخبار انبیاء و امم ماضیه و اگر اخبار از حوادث آینده باشد یا تأویل عدهای را از مواردی که حواس یا عقل بدان دست مییابد چون پیروی روم در آیه 4 سوره روم، یا از اموری میدانند که حواس دنیایی و عقول به آن نمیرسد چون امور مربوط به روز قیامت و موارد خارج از سنخ زمان که حقیقت تأویل آنها را جز خدا و راسخانی که از او تعلیم یافتهاند نمیدانند.با عنایت به همین نظر چهارم که مشابه نظر علامه است، بحث ادامه مییابد.
در مورد این قول گرچه علامه قسمی از آن را صحیح دانستهاند اما در بعضی موارد نیز آن را خطا میدانند چرا که اولا مختص متشابهات نیست بلکه به استناد آیاتی که در آن از تأویل سخن رفته باید گفت که تأویل مربوط به تمام قرآن (اعم از آیات محکم و متشابه)است، ثانیا گرچه تأویل از سنخ مدلول لفظی نبوده و امری خارجی است اما این امر خارجی مرتبط به مضمون کلام حتی مصادیق اخبار حاکیه از حوادث ماضیه و مستقبله نیست و متشابه نیز محصور در آنچه تأویلش دانسته نمیشود نیست(آنهم آیات صفات و آیات قیامت)بلکه گرچه تأویل از تأویل از جنس امور خارجی است ولی نه هر امر خارجی که مصداق خارجی خبر تأویل آن باشد بل امر خارجی مخصوصی است که نسبت آن به کلام نسبت ممثل به مثل و باطن به ظاهر است و محصل از تدبر در آیات سابقه و آیاتی چون«و قرانا فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث»(اسری/106)میرساند که وراء آنچه از قرآن قرائت و تعقل میشود امری است که نسبت به قرآن چون روح است به جسد و متمثل است به مثال و خداوند آن را کتاب حکیم (لقمان/2)نامیده و آن است آنکه اعتماد و اتکاء معارف قرآن منزل و مضامینش بر آن است و از سنخ الفاظ مفرقه مقطعه و معانی مدلول بر آنها نیست و این بعینه تأویل مذکور در آیات است.به همین سبب افهام عادی و نفوس غیر مطهر تأویل را درک نمیکنند.
به علت لزوم تفصیل-هر چند با رعایت اختصار تام-دو بخش 1 و 2 طولانی شد لذا در 3 مورد دیگر اضافه میشود که:
در بخش 1 و 2 و خصوصا دومی ممیزات نظر علامه عرضه شد، برای تتمیم بحث اشاره میشود که علامه در ادامه بحث(ص 68 المیزان ج 3)ضمن مبحث روائی، حدیث نبوی«انا معاضر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم»را ذیل بحث از اینکه روایات نیز محکم و متشابه دارد نقل، و در این بحث فرمودهاند که متشابه از اوصاف معینی است که لفظ بر آن دلالت میکند و حالتی است که قبول انطباق بر مقصود و غیر آن را دارد نه از قبیل اوصاف لفظ از جهت دلالت بر معنی نظیر غرابت و اجمال و نه از اوصاف اعم از لفظ و معنی، و این مطلبی بسیار پر بهاست.
و آنچه نویسنده محترم در نکته چهارم آوردهاند تشابه را از اوصاف لفظ دانستهاند و این معنا که تشابه قبول ارتفاع به تفسیر محکم برای آن میکند نیز از موارد مهمی است که تذکار دوباره آن خالی از فایده نیست.
علامه آیات مشتمل بر ملاکها و معارف را از متشابهات میدانند(المیزان ج 3/ص 62) بر خلاف احکام و قوانین دینی، و آنها را جاری مجرای امثال به نسبت معارف حقه الهیه میشمارند و همانطور که امثال به یک مورد اختصاص ندارند آنها نیز چنین هستند، و این دو بیان خود از ابواب مهم بحثهای تفسیر و گشایش رازهای جدید در قرآن است.
لب نظر ایشان آن است که با جمع بین آیات هفتم سوره آل عمران و اول سوره هود و 23 سوره زمر و با استناد به اینکه یکی از اسامی سوره حمد «ام الکتاب»است میتوان گفت آیات محکمات همان سوره حمد است و چون«در آیه 7 سوره آل عمران به ظاهر، آیات قرآن به دو دسته محکم و متشابه تقسیم شده و تأویل را برای آیات متشابه بکار برده که تنها خداوند میداند و بس.این احتمال قوی است که مقصود این باشد:اینکه چگونه میتوان همه آیات قرآن را به سوره فاتحة الکتاب برگرداند کار خداوند است و جز او کسی بر این امر قادر نیست»سپس با استناد به آیه اول سوره هود نظر خود را تأیید شده دانستهاند و آن اینکه محکمات در سوره حمد به تفصیل در ضمن آیات دیگر ذکر گردیدهاند.و از سوی دیگر چون بنا به آیه 23 سوره زمر همه کتاب متشابه است یعنی ام الکتاب و تفصیلات آن همه معجزه و یکسان هستند، تمام آیات محکمات هستند و با این بیان همه آیات بینات و قابل فهم میباشند جز اینکه«من خوطب به»آن را میفهمد و برای دیگران بیان میکند.
اشکالهای این نظریه با تدبر در آنچه ذکر شد معلوم میگردد:
اولا همانطور که در نقد نکته اول گذشت اوصاف احکام و تشابه در آیات اول سوره هود و 23 سوره زمر با آنچه در آیه 7 سوره آل عمران آمد، یکی نیست.
ثانیا، اینکه سوره حمد«ام الکتاب»نیز نامیده شده مؤید قول ایشان نمیتواند باشد چرا که ام الکتاب در خود قرآن هم به یک معنی نیامده است.آیا نویسنده محترم معنی ام الکتاب را در آیات«یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب» (رعد/39)و«انه فی ام الکتاب لدنیا لعلی حکیم» (زخرف/4)با«منه آیات محکمات هن ام الکتاب» یکی میدانند؟
ثالثا، اگر ظاهر آیه در تقسیم آیات قرآن به محکم و متشابه را قبول دارند پس باید گفت قرآن به استثنای سوره حمد متشابه است.پس چرا در سطور بعد همه قرآن اعم از ام الکتاب و تفصیلات آن را متشابه میدانند و از سوی دیگر همینجا باید افزود که خود این آیه 7 سوره آل عمران، همانطور که قبلا گفتیم، محکم است و شکی در این نیست آیا این آیه از آیات فاتحه الکتاب است؟
رابعا، اگر بگویند که مراد از تشابه یکسانی (در معجزه بودن آیات و...)است میگوئیم که پس چه سود در تقسیم فوق؟آیا نه این است که با این بیان تقسیم آیات به محکم و متشابه بلا وجه است؟
خامسا، آنچه در باب متشابهات مورد نظر ایشان است وصف لفظ است نه وصف معنی به بیانی که قبلا گذشت.
سادسا، چگونه میتوان همه آیات قرآن را محکم دانست در حالی که به نظر ایشان تنها ام الکتاب یعنی سوره حمد(آنهم به دلیل جمع سالم مونث بودن آیات محکمات و ضمیر هن!)محکم است، بگذریم از اینکه نظریه نویسنده محترم در حصر آیات محکمات به سوره حمد حداقل با سه آیه محکم مشهود مباینت دارد:یکی همان آیه 7 سوره آل عمران دوم آیه 20 سوره محمد(ص)که خبر از سوره محکهای که در آن دستور قتال است میدهد و میدانیم که در سوره حمد چنین ذکری نیست و خیلی پیش از نزول این آیه سوره حمد نازل شده است و سوم آیه«و هو الذی یقبل التوبة عن عباده و یعفوا عن السیئات»(شوری/25، نیز ر ک:توبه 104)که به تصریح امام سجاد(ع)از آیات محکم است«و قد قلت فی محکم کتابک انک تقبل التوبة عن عبادک...»(صحیفه سجادیه، دعای 31)، آیا این جز این است که امر متشابه بودن و تشابه آیات کتاب بر نویسنده محترم مشتبه شده و هر بار با اراده معنائی از محکم و متشابه خلط مبحث شده است؟
سابعا، ایشان تأویل را معادل ارجاع آیات قرآن به آیات سوره حمد گرفتهاند اما بعید به نظر میرسد که این نوع تأویل فتنهای در بر داشته باشد و حقیقت تأویل همان است که از قول علامه نقل شد.
ثامنا، همانطور که در نقد نکته دوم آمد تأویل منحصر به آیات متشابه نیست.
تاسعا، اگر هم منحصر باشد، جز این است که طبق نظریه نویسنده محترم همه آیات متشابه است؟پس برای ام الکتاب نیز تأویلی هست و این هم خلاف فرض انحصار است و هم خلاف قول به اینکه تأویل یعنی چگونگی بر گرداندن آیات به فاتحة الکتاب، بگذریم از اینکه به نظر ما آیات متشابهه با ارجاع به آیات محکمه محکم میشود و چه احکامی در ارجاع آیات قرآنی به آیات سوره حمد است؟و چه فتنهای در این امر متصور؟ *
عاشرا، چگونه است که همه آیات بینات و قابل فهم است، اما فقط برای کسی که آن را میفهمد؟آیا این تحصیل حاصل نیست؟ و باز بگذریم از اینکه چه سود در اینکه ما طبق نظر ایشان همه آیات را قابل فهم بدانیم-که در نظر اول به فکر خطور میکند قابلیت فهم برای همه مردم است اما این سخن متشابه ایشان بعدا با سطور بعد محکم میشود و آن اینکه قابلیت فهم فقط برای«من خوطب به»است-آیا جز این است که بنا به اکثر اقوال تأویل متشابهات را خدا و راسخان در علم میدانند؟پس چه ابتکاری در نظر نویسنده محترم صورت گرفته است که نکته نوی در این مورد ارائه دهد.جز این است که راسخان در علم همان«من خوطب به»هستند؟
در مجموع به نظر میرسد که بر اساس نظر نویسنده محترم نه تنها متشابه و تأویل در معنای اصلی بکار نرفته است بلکه ابهام موضوع بر اساس این نظر بیشتر میشود.
در خاتمه ذکر این نکته مناسب است که علامه بحثهای شیرینی پیرامون دلیل اشتمال قرآن بر آیات متشابه و...در این بحث مفصل دارند که خوانندگان علاقمند میتوانند به آن ارجاع نمایند.
از خداوند منان توفیق هر چه بیشتر نویسنده محترم و دستاندرکاران عزیز کیهان اندیشه را مسئلت دارم.
(*)توجه عزیزان را به دو روایت دیگر جلب میکنم:روایت اولی از امام رضا(ع)است:«من رد متشابه القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقیم»(میزان الحکمه ج 8/ص 100)و این دقیقا نشان میدهد که رد متشابه به محکم امری ممکن و بشری است نه امری ما وراء قدرت علمی بشر، و مایه هدایت است نه ضلالت و فتنه.روایت دوم از امام صادق(ع)است:«و المحکم ما یعمل به و المتشابه ما اشتبه علی جاهله»(المیزان ج 3/ص 67 به نقل از تفسیر عیاشی)که در این روایات تلویحا به امکان علم به متشابه اشاره شده است.
مطلب دیگر این است که قریب به اتفاق مفسرین، آیات الاحکام را از محکمات میدانند، اما طبق نظر نویسنده محترم این مطلب نمیتواند درست باشد و طبعا به متشابهات نیز نباید عمل کرد و معلوم نیست که این تناقض چطور رفع میشود؟
()یکی از نکات بسیار مهمی که نگارنده بدان دل مشغول است و امید میبرد که همتی والا بدان دست یازد، تهیه خلاصه جامع و مانعی از تفسیر کبیر المیزان و ارائه آن در یک جلد جهت استفاده عموم است، بر اهل فن و دوستداران کتاب اهمیت کتابهای مختصر پوشیده نیست و هم اکنون در رشتههای گوناگون علمی از کتب مرجع کتب تندخوانی به اصطلاح Handbood یا Manual و امثال اینها به وفور دیده میشود، ای کاش بلند همتی این کار را به دو شکل برای المیزان انجام دهد:
الف)تهیه خلاصه دقیقی از المیزان مثلا در باب متشابه و تأویل همانقدر که در این مقاله آمده است تا حدی خلاصه مطلوب میتواند باشد و تنها اضافه کردن چند آیه و معنی کردن لغت برای تکمیل کافی است.
ب)چاپ قرآن بهمراه خلاصه تفسیر المیزان به شکل آیه به آیه آنطور که در بعضی از تفاسیر دیده میشود.در یک مجلد
بد نیست یادآور شویم که در بعضی از مراکز بزرگ علمی و کتابخانههای معتبر جهان اساسا متخصصین امر چکیدهنویسی وجود دارند.مشهور است که وقتی«توین بی»خلاصه کتاب مطول و مشهورش در تاریخ را دید و خواند، گفت اگر خود آن را خلاصه میکردم بهتر از این نمیشد.ما نیز به چنین افرادی نیاز داریم (میگویند در کتابخانه مرکزی شوروی 24 هزار چکیدهنویس وجود دارد، و اگر جز این بود برای مطالعه میلیونها جلد کتاب آنجا قرنها عمر هم کفایت نمیکرد)و این چکیدهنویسیها چکیده یک کتاب را در انواع مختصر و متوسط و بلند و غیر اینها تهیه میکنند.